درود
مولای بی پناهان روزگار
در آینه ها حول و لا بسیار است
تا پنجره ها دست دعا بسیار است
برخیز بیا ناجی مشتاقان باش
طوفان زده ایم و بی خدا بسیار است
کدامین روز دیده هامان به مشرقی ترین طلوع خورشید جمال تو روشن خواهد شد
عمریست که خرد و خسته بر می خیزیم
بی همدم و دلشکسته بر می خیزیم
حیرت زده ایم و در حریم دل خویش
تا پنجره های بسته بر می خیزیم
چشم براهیم، دل به جاده ها سپرده.
شاد باشیم و به شادی دیگران بیندیشیم.
بدرود